گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

هرچه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتن اش بهتر است یا نانبشتن اش. حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم که این را که می نویسم راه سعادت است که می روم یا راه شقاوت؟ و حقا که نمی دانم که این نبشتنم طاعت است یا معصیت؟ کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاص یافتمی!.....
عین القضات همدانی/525-492
+ اگر خواندید و حس کردید ثانیه هایتان را هدر داده اید، نگارنده از همین تریبون حلالیت می طلبد.
++اینجا حرف هایی را می نویسم که فکرکرده ام گفتنش بهتر از نگفتنش باشد.پس اینجا "من" را نمی خوانید.چون ممکن است من یعنی ف.قاف مصداق اتم و اکمل "لم تقولون ما لاتفعلون" باشم.

گوشه دنـــج - چقدر دلم فصل بهارو دوس داشت...

بهار برای من با همه فصل ها متفاوت است . من عاشق درس خواندن توی هوای آزاد هستم . البته این علاقه مربوط به بخش هوای آزاد آن است و کوچکترین ارتباطی به قسمت درس خواندن ندارد(دروغ گفتم ، ضمن پذیرش بدوبیراه های دوستان محترم ، اتفاقا درس خواندن یکی از کاراهای مورد علاقه من است.) حالا اگر هوای آزاد و مطالعه در یک روز و یک ساعت جمع شوند خیلی دوست داشتنی تر می شود. مثلا من توی حیاط خوابگاه روی صندلی بنشینم و هر چند دقیقه یکبار با کسانی که از کنارم رد می شوند سلام و احوالپرسی کنم،و همینطور که نسیم بهاری می خورد به سر و صورتم و گنجشک ها اطرافم جلسه گرفته اند ، با چشم خطوط جزوه ی فیزیولوژی کلیه را دنبال کنم، بعد ناظمه پیج کند :خانم فلانی به نگهبانی ... ملاقاتی دارین!و صدای قهقهه نسترن را از پنجره باز اتاق 309 بشنوم که : مگه زندانه ؟!!

ف.قاف

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">