گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

هرچه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتن اش بهتر است یا نانبشتن اش. حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم که این را که می نویسم راه سعادت است که می روم یا راه شقاوت؟ و حقا که نمی دانم که این نبشتنم طاعت است یا معصیت؟ کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاص یافتمی!.....
عین القضات همدانی/525-492
+ اگر خواندید و حس کردید ثانیه هایتان را هدر داده اید، نگارنده از همین تریبون حلالیت می طلبد.
++اینجا حرف هایی را می نویسم که فکرکرده ام گفتنش بهتر از نگفتنش باشد.پس اینجا "من" را نمی خوانید.چون ممکن است من یعنی ف.قاف مصداق اتم و اکمل "لم تقولون ما لاتفعلون" باشم.

از اینکه باید بروم توی وبسایت استاد تاریخ تمدن و پایین پست هایش کامنتهای خودشیرین کنی " ممنون استاد ، وای چه جالب استاد ، عجب پست قشنگی بود استاد " بگذارم و نام و نام خانوادگی و حتی رشته و ترمم را توی باکس نویسنده کامنت وارد کنم تا دقیقا بفهمد به چه کسی باید نمره اضافه کند متفرم ! واقعا چه دلیلی دارد استاد آدم به بازدید دانشجویان از وبلاگش نمره بدهد ؟!! استاد جان، آمدیم من دلم می خواست مثل ده ها وبلاگی که خاموش مطالعه میکنم ، وبلاگ شما را هم بدون کامنت گذاشتن فقط و فقط بخوانم! شاید اگر یک وبلاگ دیگر بود با کمال میل و بدون هیچ احساس بدی برایش کامنت می گذاشتم و از پست هایش تعریف میکردم ؛ اما وقتی فکرش را میکنم و می بینم که دارم محض خاطر نمره این کار را می کنم واقعا از خودم حالم بهم میخورد. حتی این حس بد را دارم که خود شما هم از این کامنت های ما حالتان بهم می خورد و برایتان همان حکم " سلام وب خوبی داری به منم سر بزن " را دارد!با این حال از آنجا که موضوع تحقیقی که به بنده داده اید (اینکه سرمایه هر تمدنی نیروی انسانی آن است ، به چه معناست ؟!) از همان هفته گذشته در حلق اینجانب گیر کرده است و امکان موفقیت من در پیدا کردن مقاله ای مربوط با این موضوع چیزی نزدیک به صفر است، با وجود احساس تنفری که در این لحظه از خودم دارم ، برایتان این کامنت را می گذارم که:

عالی بود استاد واقعا لذت بردم.

+ اگر یک وقتی یک جایی کامنتی از خانم گلابی دیدید با این مضمون که : پست زیبایی بود به منم سر بزن، خیلی تعجب نکنید! آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب.

ف.قاف