گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

هرچه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتن اش بهتر است یا نانبشتن اش. حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم که این را که می نویسم راه سعادت است که می روم یا راه شقاوت؟ و حقا که نمی دانم که این نبشتنم طاعت است یا معصیت؟ کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاص یافتمی!.....
عین القضات همدانی/525-492
+ اگر خواندید و حس کردید ثانیه هایتان را هدر داده اید، نگارنده از همین تریبون حلالیت می طلبد.
++اینجا حرف هایی را می نویسم که فکرکرده ام گفتنش بهتر از نگفتنش باشد.پس اینجا "من" را نمی خوانید.چون ممکن است من یعنی ف.قاف مصداق اتم و اکمل "لم تقولون ما لاتفعلون" باشم.

گوشه دنـــج - چه کسی پنیر مرا برداشت ؟!

هم اتاقی قدیم دارد روی هم اتاقی جدید حساس می شود. مثل اینکه قرار است از هم خوششان نیاید . البته من آرزو می کنم این پیش بینی از بیخ غلط باشد و قدیم دست از حرص خوردن بردارد ؛ اما جدید هم بدجوری دارد با کارهایش به این عدم علاقه دامن می زند . مثلا همین چنددقیقه پیش پنیر و گوجه قدیم را برداشت و نوش جان کرد ، بدون اینکه اجازه بگیرد یا حتی یک کلام بپرسد این پنیر و گوجه ی توی یخچال مال چه کسی ست ؟ قدیم مرتب توی مسنجر برایم شکلک خشمگین یا گریه می فرستد و من هی در جوابش می نویسم "خخخخخخخ"

+ جدید را پیش داوری نکنید. ترمک ها حالا حالاها وقت لازم دارند تا بفهمند چی به چی است .

ف.قاف
گوشه دنـــج - سوز میه !

 امروز صبح آن قدر هوا سرد بود که تصمیم گرفتم در صورت ادامه دهن سرویس شدگی تعدای از بچه ها را من با دهانم به دانشگاه برسانم .

ف.قاف