من امشب یک ستاره دنباله دار در آسمان دیدم.
ما رفته بودیم روی پشت بام تا هوا بخوریم و آن بالا دور از چشم و گوش همه همسایه ها برای خودمان آواز بخوانیم.جای تان خالی. با آهنگهای موبایل برای خودمان فال میگرفتیم که "آهنگ بعدی هر چی بود وصف حال توئه" و برای من "دست از طلب ندارم ..." اصفهانی آمد. برای نفیسه "وطنم ای شکوه پا بر جا" و برای انار "نشسته ام باز کنار تو اومدی سراغم" با آن ملودی قدیمی دل انگیزش. بعد ستاره دنباله دار با دنباله سفید و قرمزش آمد و رد شد و من آنقدر از دیدنش ذوق زده شدم که فراموش کردم توی دلم آرزو کنم. یادمان آمد از حرف های زیبای خدا توی کتابش. که میگوید نا اهل ها گوش تیز میکنند تا اسرار الهی را بشنوند و این ستاره های دنباله دار تیرهای خدا هستند برای دور کردن این شیاطین.
دلم می خواست بدانم، یعنی خدا آن لحظه داشت چه رازی را به فرشتگانش می گفت؟!