گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

هرچه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتن اش بهتر است یا نانبشتن اش. حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم که این را که می نویسم راه سعادت است که می روم یا راه شقاوت؟ و حقا که نمی دانم که این نبشتنم طاعت است یا معصیت؟ کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاص یافتمی!.....
عین القضات همدانی/525-492
+ اگر خواندید و حس کردید ثانیه هایتان را هدر داده اید، نگارنده از همین تریبون حلالیت می طلبد.
++اینجا حرف هایی را می نویسم که فکرکرده ام گفتنش بهتر از نگفتنش باشد.پس اینجا "من" را نمی خوانید.چون ممکن است من یعنی ف.قاف مصداق اتم و اکمل "لم تقولون ما لاتفعلون" باشم.

من امشب یک ستاره دنباله دار در آسمان دیدم.

ما رفته بودیم روی پشت بام تا هوا بخوریم و آن بالا دور از چشم و گوش همه همسایه ها برای خودمان آواز بخوانیم.جای تان خالی. با آهنگهای موبایل برای خودمان فال میگرفتیم که "آهنگ بعدی هر چی بود وصف حال توئه" و برای من "دست از طلب ندارم ..." اصفهانی آمد. برای نفیسه "وطنم ای شکوه پا بر جا" و برای انار "نشسته ام باز کنار تو اومدی سراغم" با آن ملودی قدیمی دل انگیزش. بعد ستاره دنباله دار با دنباله سفید و قرمزش آمد و رد شد و من آنقدر از دیدنش ذوق زده شدم که فراموش کردم توی دلم آرزو کنم. یادمان آمد از حرف های زیبای خدا توی کتابش. که میگوید نا اهل ها گوش تیز میکنند تا اسرار الهی را بشنوند و این ستاره های دنباله دار تیرهای خدا هستند برای دور کردن این شیاطین.

دلم می خواست بدانم، یعنی خدا آن لحظه داشت چه رازی را به فرشتگانش می گفت؟!

ف.قاف