گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

هرچه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتن اش بهتر است یا نانبشتن اش. حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم که این را که می نویسم راه سعادت است که می روم یا راه شقاوت؟ و حقا که نمی دانم که این نبشتنم طاعت است یا معصیت؟ کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاص یافتمی!.....
عین القضات همدانی/525-492
+ اگر خواندید و حس کردید ثانیه هایتان را هدر داده اید، نگارنده از همین تریبون حلالیت می طلبد.
++اینجا حرف هایی را می نویسم که فکرکرده ام گفتنش بهتر از نگفتنش باشد.پس اینجا "من" را نمی خوانید.چون ممکن است من یعنی ف.قاف مصداق اتم و اکمل "لم تقولون ما لاتفعلون" باشم.

بعد از کلی گشت زدن بین قفسه های کتابخانه دانشگاه، سه کتاب را دستچین کردم و با کلی ریش گرو گذاشتن و بحث علوم پایه را پیش کشیدن، تاریخ کتابها را برای سه ماه بعد یعنی همان حدود آزمون علوم پایه زدیم و خلاصه آوردمشان ولایت خودمان. اولی ش "جانستان کابلستان" بود. روایت سفر پر فراز و نشیب رضا امیرخانی خوش قلم به افغانستان که انصافا ارزش خواندن داشت و اواخر کتاب، آنجا که امیرخانی قصد پا گذاشتن به جاده ای را داشت که در دست طالبان بود، حسابی استرس گرفته بودم و خداخدا میکردم امیرخانی به حرف افغان های اطرافش گوش کند و منصرف شود. کوچکترین فایده این کتاب شاید این بود که نگاهم به مردمانی که به قول خود نویسنده فقط با یک مرز کمتر از دویست ساله دیگر هموطن من نبوده اند تغییر کند و شاید حتی صمیمانه تر شود.
دومیش که الان مشغول خواندنش هستم "بلندی های بادگیر" از امیلی برونته است که چندوقت پیش چنین تعریفی درباره اش شنیده بودم: برترین رمان عاشقانه سال! یا همچین چیزی! ولی تا همین لحظه که ده فصلش را خوانده ام عملا جز دعوا و فحش و توهین و نفرت و کینه چیزی در کتاب جریان نداشته و شخصا نمی فهمم با این وضعیت کدام دو نفر داستان قرار است این وسط بهم عشق بورزند؟! حتی از سر عادت بد همیشگی نیم نگاهی هم به صفحات آخر کتاب انداختم و نام دونفر را کنار هم دیدم که شیرین 17،18 سال فاصله سنی دارند از نوع دختر بزرگتر!!!
سومی هم "صدسال تنهایی" گابریل گارسیا ماکز است که انصافا تعریفاتش متواتر است و شک جایز نیست :)
ف.قاف

نظرات  (۹)

۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۴ مصطفی موسوی
همین ایام فرجه ها عین اسکلا درسو تعطیل کردم و رمان قیدارشو یه نفس خوندم!
پاسخ:
خوب بود؟!!! تو فکرم هس به عنوان گزینه بعدی گرفتن از کتابخونه !!
۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۰ حسین غلامى خواه
صد سال تنهایی هم کلا گیج کننده ست.
پاسخ:
شوخی!! :| پس من چی بخونم ماه رمضونی؟!!
۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۳ مصطفی موسوی
رمان خوبیه. فضای خاصی داره. هرچند گاهی درگیر ایده آل گرایی میشه و شخصیت غیر قابل باور میشه توی دو سه جا از کتاب اما درکل قشنگ نوشته شده :)
پاسخ:
خوبه :)
۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۳ مستر نیمــا .
من ماه رمضون حال خوندن ندارم. باز وب یه چیزی.کتاب اصلا!
البته کاریو مجبورم ولی غیر کاری نه
پاسخ:
اتفاقا ماه رمضون و شب بیداری تا سحر چیزی جز کتاب نمی چسبه :)
۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۹ خانم انـــــار
داستان سیستان♥♥♥
پاسخ:
هووووم خیلی خوب بود :)
۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۸ لولا پالوزا
عاغا بشین صدسال تنهایی رو بخون خواهرم:)
شاید برای اولین بار یکم گیج کننده باشه عاخه اسامی زیاد تکرار میشن ولی واقعا شاهکاره!
ببین من وقتی خوندم و تمومش کردم... حس میکردم صدسال بوده که تنها بودم:(
بخونش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۳۱ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۷ فاطیما کیان
با این حساب مراسم کتابخونی خوش بگذره و حالش را ببر ,کتاب های گارسیا ماکز خوبن و کلا سبکش رو دوست دارم
پاسخ:
ممنوووووووون :)) انشاءالله منم دوست داشته باشم :)
چه کتاب هایی ..
امیر خانی را دوست داشتم ...اما بعد قیدار دیگه برام دوست داشتنی نبود ..حتی تو من او هم دوست نداشتمش ...
صد سال تنهایی همیشه دلم خواسته بخوانمش اما اسمش زیادی ترسناک است :)
پاسخ:
وااای من او عالی بود !!! اصلا نمیتونم تصور کنم کسی من او رو دوس نداشته باشه :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">