گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...

گوشه دنج

هرچه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتن اش بهتر است یا نانبشتن اش. حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم که این را که می نویسم راه سعادت است که می روم یا راه شقاوت؟ و حقا که نمی دانم که این نبشتنم طاعت است یا معصیت؟ کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاص یافتمی!.....
عین القضات همدانی/525-492
+ اگر خواندید و حس کردید ثانیه هایتان را هدر داده اید، نگارنده از همین تریبون حلالیت می طلبد.
++اینجا حرف هایی را می نویسم که فکرکرده ام گفتنش بهتر از نگفتنش باشد.پس اینجا "من" را نمی خوانید.چون ممکن است من یعنی ف.قاف مصداق اتم و اکمل "لم تقولون ما لاتفعلون" باشم.

کاشف به عمل آمده که هنوز رفقایی هستن که اینجا آمد و شد دارن. واعجبا از وجود اَبَرآدم هایی که بندهای اینستاگرام دست و پاشون رو نبسته و همچونان به خونه های قبلی خود وفادارن :)

ااعلام وجود کنید بشمریم ببینیم چن تاییم :))))))))))

ف.قاف
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ف.قاف
آدم نمی تواند هم زمان چند خانه را با هم اداره کند. بلاخره یکی از این خانه ها پیروز می شوند و صاحبشان را صاحب می شوند!

+ ما هم برگشتیم سر خانه زندگی مان...

ف.قاف

با یکی از خانم های پرسنل دانشگاه توی آسانسور بودیم. قبل راه افتادن آسانسور یکی از آقایان پرسنل دانشگاه به جمعمان پیوست. شروع کردند با هم سلام و احوالپرسی. آقا گفت: خوب هستی خانم فلانی؟! خانم گفت: شما بهتری! آقا گفت: نه شما بهتری از من! و هی این گفت تو بهتری و آن گفت تو بهتری تا اینکه آقا یکهو برداشت گفت: اصن بیا بریم همین الان با یه بهتر سنج امتحان کنیم!

ف.قاف

مثلا اینکه ساعت 8 و ده دقیقه صبح نماینده کلاس بیاید و اعلام کند که کلاس سمیولوژی (که دیس لایک ها بر اساتید بی نظمش باد) بعلت فقدان استاد کنسل است، می تواند به این ختم شود که دعوت شوی به منزل دوستت به صرف ذرت مکزیکی و دوستت یکهو بگوید "چرا وبلاگتو آپ نمیکنی؟!" و تو تعجب کنی که "مگه واقعا وبلاگمو میخونی؟!" و بعد همین انگیزه ای شود که بیایی و سر و گوشی آب بدهی توی گوشه دنجت که مبادا برای پذیرایی از این مهمانان ناخوانده کم و کسری داشته باشد!

(دوربین عقب میرود و نمایی از میز پذیرایی گوشه دنج را نشان می دهد. رویش همه مدل خوراکی هست. من جمله ذرت مکزیکی اعلا)

ف.قاف

اخیرا در برابر حرف هایی خوبی که می شنوم روش جدیدی انتخاب کرده ام و آن روش " به آدم عاقل یه بار میگن" است. مثال واضحش همان ماجرای دکتر محمدی و مضرات پفک و سرطان زا بودن کالباس و ... است. به آدم عاقل یک بار میگویند که اثر نیترات موجود در کالباس و سوسیس در ایجاد سرطان دستگاه گوارش کاملا ثابت شده است. و آدم عاقل بیخیال خوردن آنها میشود چون با نخوردن یک پفک ناقابل آسمان به زمین نمی آید اما در عوض آدم هم مدیون جسم و سلامتی خودش نمیشود.

دکتر محمدی با مدرک پزشکی اش که هیچ، حتی تمام آن دانشمندانی که یک عمر صرف کردند تا این قضیه را ثابت کنند را ردیف اگر کنیم، کدامشان به لقب شکافنده علوم ملقب شده اند؟! هیچکدام. شکافنده علم یا باقرالعلوم تنها و تنها لقب یک نفر است. یک نفری که همه این دانشمندان با همه کتابها و مقالات و ژورنالهایشان را هم که روی هم بگذاریم، باز هم به گرد پایش نمی رسند.

حالا همان یک نفر در جایی فرموده است که: «خواب ابتدای روز "نابودکننده" است، و خواب قبل از ظهر "نعمت" است و خواب پس از عصر "حماقت" است.»

و فکر میکنم درستش این باشد که به آدم عاقل...!

راستش با این وضعیت نظام آموزشی که ما دانشجوهای بدبخت حتی موقع اذان هم سر کلاسیم شاید از دانشجو جماعت توقع قیلوله نتوان داشت(!) اما دست کم می توانیم خواب بین الطلوعین را که در حدیث بالا نابودکننده خوانده شده از برنامه زندگی مان حذف کنیم. مگر قرار است چندبار زندگی کنیم که برای دست کشیدن از اشتباهاتمان این اندازه تعلل می کنیم؟! هان؟!

از امام راستگویمان -حضرت صادق(ع)- هم نقل شده که از خواب بین الطلوعین بپرهیزید چون خدا روزی مخلوقات را در این فاصله مقرر و تقسیم میفرماید.

شاید انجامش در ابتدا سخت به نظر بیاید، اما فراموش نکنید که ما به اصلی پایبندیم که میگوید:

به آدم عاقل یه بار میگن!

 

ف.قاف

هم اتاقیم ترمک علوم آزمایشگاهی ست و من ترم شش. حساب کرده ایم که او یک ترم زودتر از من فارغ التحصیل می شود؛ یعنی شبی که دانشگاه برای او و ورودیهایش جشن فارغ التحصیلی می گیرد، من احتمالا در استیشن -مثلا- بخش گوارش بیمارستان، بعنوان اینترن کشیک مشغول چرت زدن هستم. وقتی این نتیجه گیری باشکوه انجام شد، ترمک برگشت و به شوخی رو به من گفت:

_ یعنی من ترم بالایی تَم!!

ف.قاف

بابا ما نماینده کلاس هم که می شدیم یکی از وظایفمان شنیدن نظرات و پیشنهادات بقیه بود! خیر سرمان مثلا انتخاب شده بودیم برای همین کار؛ که اگر قرار بود اتفاقی بیفتد، نظر و پیشنهاد بقیه را هم جویا می شدیم که یک وقت خدای نکرده با تک روی و خودرأیی مان گند نزنیم به همه چیز!

حتی همین حالا ، توی همین شهر کوچک، توی همین خوابگاه کوچک، توی همین طبقه خلوت هم نماینده طبقه مان یکی از وظایف رسمی و مهم ـش ثبت انتقادات و پیشنهادات هم طبقه ای ها در چک لیست تعیین شده ـست...

نمی دانم شاید گوش کردن به نظرات مخالف جزو حیطه مسئولیت های ریاست مجلس نیست!

امیدوار بوَد آدمی به خیر کسان / مرا به خیر تو امید نیست،شر مرسان!

+ رجانیوز : رأی گیری بیست دقیقه ای برای جزئیات طرح برجام/ لاریجانی: اگر پیشنهادات نمایندگان بررسی بشود به مشکل بر میخوریم، همین را رأی گیری کنید.

++ بیست و یک مهر 1343 - سالروز تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون / بیست و یک مهر 1394 - تصویب جزئیات طرح برجام در مجلس

ف.قاف

اصلا حسین جنس غمش فرق می کند!...

ف.قاف

با ملیحه رفتیم کتابخانه فرهنگی خوابگاه و تا پاسی از شب(البته در خوابگاه این ساعت یعنی تازه سر شب) مشغول جمع و جور کردن قفسه ها و دورریختن کتاب های بیخود و مرتب کردن کتابهای باخود شدیم. حول و حوش سه چهار کارتون کتاب قدیمی دور ریخته شد و باز هم چیزی که باقی ماند برای پر کردن تمام قفسه های کتابخانه کوچک خوابگاه کافی بود. یک قفسه را اختصاص دادیم به کتابهای عمومی که از ترم بالایی ها به ارث رسیده بود، یک طبقه را به کتابهای تخصصی که غالبا جزوه های پارسیان و کتابهای گایدلاین بودند، یک طبقه کتابهای داستانی، یک طبقه کتابهای مذهبی(و چه کتابهای خوب و مفیدی) و...

این شب زنده داری فرخنده به یک نتیجه گیری مهم انجامید و آن این بود که کتابخانه فرهنگی خوابگاه با وجود ظاهر نه چندان فرهنگی و فضای نه چندان بزرگش، چه کتابهای خوب و ارزشمندی را در خودش جا داده و چقدر کتاب هست برای کسی که بخواهد بخواند!

مثلا خود من یک مجموعه فوق العاده از کتابهای شهید مطهری را پیدا کردم، یا سری بی نظیری از کتاب های استاد صفایی حائری را، و مجموعه ای از کتابهای نیمه پنهان را، و از همه مهم تر "کتاب آه" عزیز را که از مدت ها پیش در فکر خواندنش بودم و چه بهتر که حالا، یعنی همزمان با شروع ایام عزاداری سیدالشهدا(ع) کتابهای دیگرم را کنار بگذارم و بنشینم سر خواندنش...

+ گَهی نالَم، گَهی گریَم، گَهی سوزَم، گَهی میرَم

زمانـــه بی تـــــو اَم گر زنــده دارد، اینــچنیــن دارد!

ف.قاف